بعد مرگم
بعد مرگم سردم !
زير خاکه تنم !
باور ندارم که مردم !
اي خدا اين منم ؟
چرا کبود شده تنم ؟
کسي نمي رسه به دادم !
الان همه دشمنام خوشحال و شادن !
همه اونايي که يه روز بودم به فکرشون !
همه اونايي که جون دادم به عشقشون !
با رفتنم ازشون نشده هيچي کم و کاست !
فقط عشقمه که مي دونم اون منو باخت !
فقط مي تونم که بسوزم و بلرزه تنم تو گور و نبينم اون نور عشق و محبتو!
سهمم از دنيا هيچي نيست جز حسرت !
دنيا و ماديات بي خبر از قيامت !
سفر و کوچ طولاني و رسيدن به نهايت !
ميرم از اين دنيا چون مي دونم که جام نيست !
ميرم ازبين ادمها و پاک ميشم از ليست
نظرات شما عزیزان: